گزارشی ازشرایط و وضعیت دورنی سازمان در قبل و بعد از عملیات فروغ -قسمت اول

… افسران ارتش عراق، آموزش های زرهی را که 6 ماه تا یک سال زمان می برد را در عرض 2 روز به اکیپ های مجاهدین آموزش می دادند . تعدا بسیار زیاد از افراد را به صرف اینکه رانندگی خودرو می دانند ، برای رانندگی تانک های چرخدار مانند: کاسکاول برزیلی، برنادو فرانسوی، بر دنتو گماشته بودند که برای تمرین در خیابان های قرارگاه با این زرهی ها تمرین رانندگی می کردند،که تسلط پیدا کنند …
این مصاحبه از گفتار به نوشتاری تبدیل شده است :
لینک مصاحبه:

تا به الان در باره عملیات فروغ جاویدان چه خود فرقه رجوی ، چه رژیم آخوندی از دیگاه خودشان، چه دوستان جدا شده در طی این سالیان ابعاد مختلف نظامی این حرکت را بازگو و تجزیه و تحلیل کرده اند.اما امروز من واقعیت های که شاید خیلی کم و پراکنده به آن اشاره شده را به طور مفصل تا آنجائی که زمان اجازه بدهد تلاش می کنم با فاکت و نمونه بیان کنم ، تا جوانان ایران در آینده از این تجارب بیشتر استفاده کنند. گول شعارهای پر طعمطراق این گونه فرقه ها را نخورند .
عملیات چلچراغ در تایخ 29 خرداد1367 شروع شد، که تهاجم به شهر مهران بود . تسخیر مرکز دو لشگر، بعداز آن نیروها مشغول تنظیف غنائم بودند . فرماندهان و سران فرقه مشغول جمع بندی عملیات مذبور بودند. اما صحنه سیاسی و بین المللی در رابطه جنگ ایران و عراق بر سر پذیرفتن قطنامه 598 طور دیگر داشت ورق می خورد. فشار های سیاسی و بین المللی برای پذیرفتن قطنامه ادامه داشت .27 تیر1367 ایران اعلام کرده بود که قطنامه را می پذیرد.
نیروهای ستاد ها که به عنوان تحت امر برای عملیات چلچراغ به تیپ های رزمی رفته بودند که کار های پشت جبهه آن ها را انجام می دادند ، تازه به ستاد ها خود برگشته بودیم .من که در ستاد پشتیبانی ف – اشرف در تاسیسات کار می کردم ، تقریبا اواسط تیرماه بود که فرمانده پشتیبانی در یک نشست توجیحی 2 ساعته گفت که از امروز تمام برنامه ها کوک زرهی کردن خودرهای، لشگر ها و تیپ ها می شود ( در فرقه رجوی هر 150 الی 200 نفر را یک تیپ می گفتند ، هرسه یا چهار تیپ هم یک لشگر را تشکیل می داد.)
در اینجا یک توضیح مختصری بدهم کامل این مسله را در بین صحبت ها بیان می کنم . تمامی فرماندهان، افراد شناسائی ستاد ها و تیپ ها تقریبا از اول تیر ماه ،یعنی بلافاصله بعدازعملیات چلچراغ ، توجیح و استارد کار برای عملیات فروغ جاویدان را زدند . چون که افراد شناسائی و اطلاعات عملیات تیپ ها شروع به تحقیق روی مسیر تردد کرده بودند . می خواستند از طریق نیروهای تشکیلات، اطلاعات منطقه را کامل کنند . از نیمه ماه تقریبا نفرات دیگر همه می دانستند که عملیاتی بزرک در راه هست ، اما زمان و مکان ونوع عملیات را نمی دانستند . آن هم از این بابت بود که همه را بسیج آماده سازی کرده بودند.
از آن روز تمامی کارها ی جاری تعطیل شد تیم آهنگری که اکیپ ما شش نفر بود به اضافه 20 نفر جوشکار و آهنگر سودانی روزانه 18 ساعت کار می کردیم. کارگر ها در این مدت پابپای ما کار می کردند همانجا می خوردند و می خوابیدند . در واقع کار ما کنترل فنی کار و مسائل ایمنی کارها بود . ریل کار به این شکل بود که بر اساس تقسیم بندی های که انجام شده بود ، هر تیپ خودرو خود را با 4 نفر به آهنگری می فرستاد و 2نفر جوش کار هم ما می دادیم . خودرو ها را بر اساس طرح زرهی می کردند (طرح زرهی به این شرح است : یک ورق آهن 10 میلی اول نصب می شد. سپس یک ورق چوب نوپان 18 اضافه می شد . مجدد یک ورق 10 میل آهن اضافه می شد . داخل خودرو را بر اساس طرح، یا پایه خمپاره ، پایه دوشگاه، پایه مینی کاتوشا ،…درست می شد.)روزانه بیش از 100 نفر در این کارگاه کار می کردند. بجز 4 نفری پشتیبانی که از بغداد جنس ها را تهیه می کردند در این مدت به ما می رساندند. تقریبا روز های آخر بود که یک شب، ساعت 10 شب مسعود رجوی به همراه مریم قجرعضدانلو وتیم حفاظتی به کارگاه آهنگری آمدند. رجوی چم و خم کارها را سوال می کرد ، چشم انداز اینکه چه زمانی زرهی کرده خودروها به اتمام می رسد فرصت نداریم …. کارگاه آهنگری تا دو روز از قبل از حرکت باتمام توان کار می کرد که بعد از آن کارگران تعطیل شدند، بیرون فرستاده شدند .
نکته مهمی که باید در اینجا اشاره کنم این بود که این طرح زرهی کردن خودرها از آنجائی که به لحاظ علمی و مهندسی اشتباه مطلق بود، به دلایل ذیل: وزن زیاد باعث شد در مرور زمان شاسی و فنر تمام این ماشین ها بشکند ، سرعت و قدرت ، قدرت عمل آنها به شدت کاسته شده بود . به دلیل وزن زیاد تعداد زیادی چپ کردند که باعث کشته شدن نفرات شد. در حین عملیات نفرات فکر می کردند این زره می تواند جلو گلوله را بگیرد ، به همین خاطر خیلی ها درون یا اطرف آن پناه یا موضع می گرفتند، خود این خودرو ها تبدیل به سیبل شده بود . در حین عملیات باعث کشته شدن خیلی ها شد.
تقریبا کارها به پایان رسیده بود که مرا به لشگر آذر، محبوبه جمشیدی فرستادند . به همراه زنده یاد مهری موسوی اکیپ مخابرات لشگر بودیم در این مدت به شدت تنها کارکرده بود که نای ایستادن سرپا را نداشت.( زنده یاد مهری موسوی فارغ التحصیل دانشگاه امریکا بود ، به سازمان پیوسته بود در سال 1381 می خواست از فرقه جدا بشود که توسط شخص مسعود رجوی دادگاهی شد. ازآنجائی سرموضع خودش بود در همان نشست مسعود رجوی از شدت عصبانیت مهری موسوی را زیر ضربات مشت و لگد می گیرد که مریم قجر به زور او را از زیر دست و پای مسعود رجوی بیرون می کشد . ازآنجائی که به مرگ محکوم شده بود در سال 1382 که صدام سقوط کرد . زنده یاد مهری موسوی را کشتند و شایع کردند که سیانور خورده بوده که دست دشمن نیفتد.) در این دو روز هم که قبل از حرکت به لشگر آذر آمده بودم ، تقریبا روزی 20 ساعت بدو بدو کار می کردیم که برای خود روها و نفر برهای که جدید داده بودند بی سیم نصب می کردیم . علی رغم این حجم کار کردن باز نیمه کاره ماند و نتوانستیم به همه خودرها بی سیم نصب کنیم . به اجبار به بقیه یک تمپو دستی با انتن تلسکوبی دادیم و برای شارژ هم از محل جا فندکی استفاده کردیم که باسیم رابط به تمپو وصل می شد . اما مشگل خودرهای ایفا کماکان حل نشده باقی ماند به دلیل اینکه سیستم آنها 24 ولت بود و فرصت نشده بود که مجزا سیم کشی شود . اینگونه مسله باطری برای بعضی از خودروها را در حال حرکت شارژ و می رساندیم .
گشتی داخل قرارگاه در آن زمان اماده سازی:
در ان زمان هر کجای قرارگاه می رفتتی موارد عجیب و غریبی دیده می شد که به بعضی موارد آن اشاره می کنم.
در جلو درب قرارگاه اشرف سمت شمال آن بیش از 100 قبضه ضد هوائی 14.5 میلی متری دو لول و چهار لول قطار شده بود. پس از آن تعدا زیادی خمپاره های 82 و 120 چیده شده بود. تعداد تفنگ 106 میلی متر…. در سمت جنوب درب قرارگاه سابق اشرف نزدیک 100 دستگاه خودروهای تک کابین ودوکابین مزدا بود که از شهرهای نزدیک دلال های سازمان جمع کرده بودند آورده بودند که مشغول تهیه و تنظیم سند خرید و فروش آنها بودند. د رمحل دپو های که درون قرارگاه درست کرده بودند بر اساس نوع رزهی ها که عبارت بودند از : کاسکاول ، تانک های چرخ دار ، بردنتو،برنادو فرانسوی…. خودروهای نظامی که ارتش عراق به رجوی داده بود . افسران ارتش عراق، آموزش های زرهی را که 6 ماه تا یک سال زمان می برد را در عرض 2 روز به اکیپ های مجاهدین آموزش می دادند . تعدا بسیار زیاد از افراد را به صرف اینکه رانندگی خودرو می دانند ، برای رانندگی تانک های چرخدار مانند: کاسکاول برزیلی، برنادو فرانسوی، بر دنتو گماشته بودند که برای تمرین در خیابان های قرارگاه با این زرهی ها تمرین رانندگی می کردند،که تسلط پیدا کنند . این تانک ها و نفر برها تماما بی سیم داشت.نفرات مخابرات که سه ماه می بایست آموزش بی سیم می دیدند چه بیسیم داخلی و چه بی سیم با فرماندهی ، در عرض 1 روز تمام آموزش آن را سر هم آورده بودند که عملا هم هیچ اکیپی نتوانست از سیستم بی سیم داخلی و فرماندهی استفاده کند و همان روز آخر سییتم مخابرات این زرهی ها از دور خارج شد . به فرمانده هر زرهی هم یک بی سیم دستی به نام تمپو دادند که با فرمانده در تماس باشد…ادامه دارد
oyanyoldqsh@yahoo.com محمد کرمی

بیان دیدگاه