بنیاد گرائی واقعی چه کسی است قسمت سوم

بنیاد گرائی واقعی چه کسی است قسمت سوم :
قرارگاه اشرف یک زندان شش کیلومتر در شش کیلومتر است . افرادی در آن قرار گاه وجود دارند که سال ها است رنگ شهر را ندیده اند . تماماً در آن حصار مشغول کار اجباری هستند و در آن زندان بزرگ زندانهای دیگر در درون آن قرار دارد . که این زندان ها را قرارگاه های 1 – 2 – 3 – 4 ….11 – 12 نام گذاری کرده اند .به خاطر کلاشی بعضاً نام امامان را بر روی قرارگاه ها گذاشتند . قرارگاه زنان به لحاظ فشار و محدودیت ها ضریب می خورد و بیشتر به اردوگاه اجباری نازی های آلمانی شباهت داشت ، دیوار حفظتی آن به این شرح بود . – اول یک ردیف سیاج (توری که با سیم مفتول ضخیم بافته شده ) به ارتفاع 2 متر و بالای ان یک ردیف سیم خاردار حلقوی به ارتفاع 90 سا نت . سپس دو ردیف سیم خاردار حلقوی به ارتفاع سیاج . بعد از آن یک خاکریز به عرض 4 متر و به ارتفاع 2.5 متر . پس از آن یک ردیف سیم خاردار حلقوی قرار دارد . سپس نوبت به خندق می رسد که به عرض 2 متر و عمق آن تقریبا از 2 متر تا 1.5 متر می باشد . پس از آن یک لایه دیگر هم وجود داشت که الان حضور ذهن ندارم که چی بود . در طول 24 ساعت گشت دونفره داخلی هم وجود دارد . شب ها گشت سگ تربیت شده هم وجود دارد . در جلو درب خروجی آن که محل کیوسک نگهبانی است دو نفر از شورای رهبری برای کنترل تردد ها وجود دارد . برای تردد فقط امضاء فرمانده قرارگاه اعتبار دارد که به آن اف – جی ( یعنی فرمانده جبهه ) می گویند . – در درون فرقه کینه و نفرت جای عشق ومحبت را می گیرد . تمام تشکیلات روی آن استوار است تمامی نفرا ت نسبت به هم عقده ای و کینه ای و از هم نفرت دارند که این در نشست های روزانه تا نشست ها ی تشیکلاتی ، نشست ها ی غسل هفتگی ، نشست سرویس تشکیلاتی ، نشست عملیات جاری ، نشست لایه ای ، نشست نیروئی ( آنهایی که تحت مسئول دارند ) نشست جمعی ، نشست های پروژه خوانی ،نشست سرفصلی . بدترین نوع یا وحشی ترین نشست . نشست های سرفصلی است که در این نشست قیض و کینه حیوانی خیلی ها رو می شود . و زنانی که مسئول این نشست ها هستند همانند عفریته های هستند که دائم بر این آتش می دمند تا شعله ورتر شود . دست باز به افراد می دهند که هر آنچه که می خواهند به فردی که سوژه شده است بگویند . موارد زیادی بود که انتقادهای که مربوط به 10 سال یا بیشتر بود را می آوردند مطرح می کردند که فرد می بایست الان پاسخ گوی آن باشد . نشست سر فصلی بدتر زمان برای افراد مخالف و معترض بود . ماکزیمم فشار را می آوردند تا فرد مذبوررا خورد کنند که این پروسه به اندازه یک یا دو سال فشار روی فرد می آورد . – هدف از این نشست ها این بود که افراد را به لحاظ شخصیتی خورد کنند کاری کنند که فرد نتواند از شرمنده گی در جمعی که بود سرش را بالا بگیرد . به نوعی سرکوب هم بود که افراد معترض را خاموش و ساکت کنند نفر را به شکل های مختلف در جمع له می کردند . فشار ها انقدر زیاد بود که تعدادی از نفرات دیگر نمی توانستند تحمل کنند و دست به خودکشی می زدند . مثلا ً 1 – یاسر اکبری نصب جوان 21 ساله خودسوزی کرد . 2 – الان محمدی دختر 16 ساله که روز قبل از خودزنی کردن ، وی را در حالی که داشتند کتک می زدند من دیدم . که روز بعد با یک گلوله به زندگی خود خاتمه داد . 3 – فائزه یا مرجان اکبری دختر 20 ساله که خود کشی کرد . 4- خدام گل محمدی با نفت خودش را به آتش کشید و از فشار ها نجات پیدا کرد . 5 – محمد علی …ملک اندی ( رسول ) از فرماندهان تیم های عملیاتی کردستان بود که بر اثر انفجار مین هر دو چشم خود را در سال 1360 از دست داد . وی هم با نفت خودش را به آتش کشید و تبدیل به یک تکه ذغال شد و این طور خوش را نجات داد ……….38- محمد رضا باباخانلو خودسوزی کرد .39- کریم پدرام در ضلع شرق با یک گلوله به زندگی خودش خاتمه داد. 40 – احمدرضا پور با یک گلوله به زندگی خودش خاتمه داد. 41 – نسرین احمدی و زهرا فیض بخش که زمانی از مسولین بودند به نوعی دیگر این زنان را از پای در آوردن و …….این دستگاه حذف معترضین و مخالفین درونی فرقه ادامه داشت . – علت اینکه دائم شکلک مبارزه با بنیادگرائی را در می آورند و شعار ان از دهانشان نمی افتد به خاطر عمل کرد خودشان است و همان ضرب المثل شیرین فارسی است . یک نفر دزدی می کرد که هنگام دزدی وی را دیدند و به دنبال او گذاشتند که و ی را بگیرند . فریاد می زدند ای دزد ای دزد بگیریدش که خود آقا دزده هم فریاد میزد که ای دزد بگیریدش . مردم حاضر در صحنه متعجب مانده بودند که دزد کی است هر دو دارند فریاد می زنند که ای دزد بگیریدش . داستان فرقه رجوی شده است خود آنها از همه مرتجع تر و عقب مانده تر هستند دست کمی از طالبان ندارد بلکه بیشتر هم دارد . در این عصر حاضر فکر نکنم هیچ سازمان و گروهی پیدا شود که به لحاظ تعریف فرقه از این باند جنایتکارتر ومرتجع تر وعقب مانده تر باشد . در یک قرن گدشته هم که نگاه کنیم فرقه های معرف مانند خمر های سرخ کامبوج – دو فرقه در امریکا که خودکشی دسته جمعی کردند . ارتش سرخ در ژاپن > فرقه حسن صباح در ایران . باند مخوف استالین در روسیه . فقط این طور جنایت هارا انجام داند و تنها فرقه باقی مانده همین ها هستند که ادعا هم دارند نوک پیکان تکامل هستند .
اگر از استالین با آن همه قدرت و خمر های سرخ که در قدرت بودند چیزی باقی ماند . از فرقه خان ابله ( مسعودرجوی ) و سلطانه خانم مریم قحر عضدانلو(رجوی) هم چیزی باقی خواهند ماند . تا چند سال قبل مقر و مرکز این فرقه در عراق قرارگاه اشرف بود . پس از سقوط صدام و روی کارآمدن دولت جدید ، از آنجائی که در زمان صدام دست این فرقه به خون کرد ها و( در جریان کرد کشی 1971) و شیعه ها ( در همان سال در جنوب عراق ) آلوده است . دولت جدید قانون تصویب کرده است که این فرقه باید عراق را ترک کند . آنها از پیش مرکز و تشکیلات اصلی فرقه را به اورسوراواز در پاریس انتقال داده اند . در حال حاضر تمام دستورات و فرامین فرقه از آنجا صادر می شود . در عراق اعضای قربانی مانده اند و تعدای از سران ، که مسله تردد سران از پیش حل وفصل شده است . خطر جدی شود آنها به راحتی عراق را ترک می کنند . اما آن قربانیان هستند که جائی ندارند و در این وسط واقعاً قربانی می شوند . تمامی آزادی خواهان را به یاری و مدد این قربانیان واقعی دعوت می کنم . که به هر شکلی که می توانند به یاری آنها بشتابند و مجامع حقوق بشری و بین المللی را از این مسله اگاه سازند .چونکه فرقه در نظر دارد در صورتی که مسله اخراج از عراق بخواهد جامع عمل بپوشاند . دست به این خودکشی تشکیلاتی بزند وبه دین وسیله با قرار دادن جان تعدادی در وسط می خواهد از مجامع بین المللی و عراق باج بگیرد . محمدکرمی

بیان دیدگاه